سفارش تبلیغ
صبا ویژن

آفرینپارسال محرم داشتم در گوشی یه حرفای بهش میزدم تو یه سر در گمی عجیب گیر کرده بودم نمیدونستم راهی که دارم میرم درسته یا نه ... از همه میخواستم واسم دعا کنن چون خیلی به دعای دیگران نیاز داشتم اون مشکلم که حل نشد هیچی تو یه دو راهی بزرگ گیر کردم ... شرایط خیلی بدی داشتم تنها کاری که میتونستم انجام بدم صحبت کردن با خودش بود . شرایط بدی داشتم و با هیچکس نمیتونستم حرف بزنم از ته دل ازش خواستم کمکم کنه از ته ته ته دلم و خودمو سپردم دست خودش ... حالا تقریبا یه سال از اون روزا میگدره و خود خودش کمکم کرد که بتونم تصمیم بگیرم . خدا یه هدیه بهم داد که هنوز باورم نمیشه ... خیلی این هدیه رو دوست دارم ... . حالا بعدا بیشتر توضیح میدم در موردش :)

 

عیدی 92


      حرفهای در گوشی
   مدیر وبلاگ
خبر مایه
آمار وبلاگ

بازدید امروز :0
بازدید دیروز :1
کل بازدید : 2436
کل یاداشته ها : 2


طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ